اخبار
تکراری با چند لحظه قابل قبول
به گزارش خبرگزاری کافه سینما سید آریا قریشی : در این بخش به معرفی فیلم هایی از بخش بین الملل سی و سومین جشنواره فیلم فجر خواهیم پرداخت که با حضور عواملی از سینمای ایران ساخته شده اند. بعضی از فیلم ها توسط فیلمسازان ایرانی ساخته شده اند و در برخی از آن ها که محصول کشور های دیگر هستند، عوامل ایرانی حضور دارند (مثل فیلم نبات با بازی فاطمه معتمد آریا در نقش اصلی که محصول کشور آذربایجان است).
در دومین قسمت از این مجموعه با فیلم جانسودا (فرامرز وکیلی) آشنا شوید که محصول مشترک ایران و تایلند است.
کارگردان و تدوین گر : فرامرز وکیلی
فیلم نامه : فرامرز وکیلی، بردیا یادگاری
بازیگران : سندی پلوی ووراپیسیتکون، ووراپون سومفاسیت، جینداراک کروز، رنگسیانوچ آمبوناندانا
در چه بخشی حضور دارد؟ : جلوه گاه شرق (سینمای کشور های آسیایی و اسلامی)
یادداشت نویسنده کافهسینما :
جانسودا (*)
فیلم در مورد جانسودا (یک زن جوان تایلندی) است که شش سال پیش با مردی ایرانی به نام آرش آشنا شده و با هم ازدواج کرده اند؛ ازدواجی که البته به صورت رسمی در تایلند به ثبت نرسیده است. آرش سه سال پیش در حالی که فرزندی از جانسودا داشته، به دلایل نا معلومی راهی ایران شده است. ارتباط آن ها از راه دور ادامه داشت. اما از سه ماه پیش آرش نا پدید شده است. فیلم تلاش جانسودا را برای پیدا کردن رد پایی از آرش نشان می دهد در حالی که در عین حال باید به خاطر عشقش به آرش با کسانی که قصد سو استفاده از او را دارند مقابله کرده و زندگی خودش و تنها دخترش را هم اداره کند.
جانسودا درامی تکراری و نسبتا کهنه با چند لحظه جذاب در مورد عشق، تنهایی ها و دلتنگی های یک زن است. نتیجه، فیلمی است که می توان آن را تا انتها دید (باور کنید بسیاری از فیلم های ایرانی همین حداقل را هم ندارند) اما در انتها حس ویژه ای در تماشاگر ایجاد نمی کند. این اولین فیلم داستانی فرامرز وکیلی است. اما وکیلی پیش از این سابقه ساخت چند فیلم مستند را دارد. بنابراین با کارگردان بی تجربه ای رو به رو نیستیم و این نکته را می توان از اجرای سر و شکل دار فیلم تشخیص داد. جانسودا فضایی یکدست و اجرایی استاندارد دارد. وکیلی با توجه به سابقه اش، ترجیح داده در قبال داستان فیلمش رویکردی واقع گرایانه و مستند گونه را در پیش بگیرد. اما مشکل از اینجا شروع می شود که در بسیاری از دقایق به نظر می رسد تاکید بر نما های بلند و میزانسن های حساب شده برای سازندگان فیلم اهمیت بیشتری نسبت به کیفیت فیلم نامه داشته است. شخصیت ها در برخی از دقایق آن قدر راحت اطلاعات را لو می دهند که زیادی ساده لوح به نظر می رسند. شخصیت اصلی به راحتی پول و مدارک را به غریبه هایی می دهد که ادعا می کنند توان پیدا کردن آرش را دارند و حتی از آن ها نمی پرسد که برای این کار چقدر پول لازم است. دیالوگ ها در بعضی از سکانس ها انگار به زور در دهان بازیگران گذاشته شده اند تا در مسیر مورد نظر فیلم نامه نویسان پیش روند. از این گذشته، جانسودا عملا میان دغدغه های مختلف شخصیت اصلی سر در گم می ماند : حس مادری، تلاش برای پیدا کردن آرش، تلاش برای راندن مردی که به جانسودا علاقه مند است اما جانسودا علاقه ای به او ندارد، روزمرگی زندگی او، سختی به دوش کشیدن بار یک زندگی به تنهایی و … فیلم (به جز معدود دقایقی) در هر چند دقیقه به سمت یکی از این ابعاد متمایل می شود و در این مسیر ابعاد دیگر را فراموش می کند تا زمانی که نوبت به آن ها برسد. ضمن این که عدم نمایش وقایع در حال رخ دادن در برخی از سکانس ها، ما را به عباس کیارستمی یا میشاییل هانکه تبدیل نمی کند. کارگردان بزرگی مثل هانکه با عدم نمایش برخی از وقایع و قرار دادن دوربین به مثابه چشم یک ناظر مستقیم، به مهیب بودن واقعه اصلی اضافه می کند اما در نمونه ای مثل جانسودا، این اقدام نوعی «پیچاندن» و سر هم بندی کردن ماجرا به نظر می رسد. همان طور که اشاره شد اگر قرار باشد منصفانه به فیلم نگاه کنیم، جانسودا خالی از نکات مثبت نیست؛ لااقل سر و تهی دارد، دارای چند سکانس قابل قبول است و از نظر بصری می توان آن را لااقل در سطح سینمای ایران اثر معقولی به شمار آورد (هر چند کیفیت نا مناسب پخش در سالن شماره دو پردیس ملت قطعا باعث می شود که بخشی از جزییات فیلم ها و تلاش های فیلمسازان به چشم نیاید). بخشی از مشکلات فیلم نامه را هم می توان پای فیلم اولی بودن کارگردانش در زمینه سینمای داستانی گذاشت. اما متاسفانه جانسودا هنوز با یک فیلم خوب فاصله زیادی دارد.